آیهان فرشته کوچولوی مامان بابا

اولین آزمایشهای مامانی

مامان جونم امروز رفتم (25دیماه)آزمایشهای بارداریو بدم دکتر 2 صفحه آزمایش واسم نوشته یک سریشو به درخواست من وبابایی نوشته بود که ببینیم نی نی خوشکلمون مشکلی نداشته باشه یک سری  ازآزمایشها هم که ضروری بود واسه این سری اول  رو امروز ازم گرفت وای کلی درد کرد یه شیشه خون ازم گرفت قرار شد سری دوم رو فردا ناشتا انجام بدم.عصرش عمه  زنگ زد وگفت که   مامان بزرگ و بابابزرگ دارن میان پیشمون . وای ما هم که اینجا تنها ییم وقتی مهمون میاد کلی ذوق رده میشیمو            واااااای منوبگی اینقدر خوشحال بودم که نمیدونستم چیکارکنم همش این ور اون ور...
25 دی 1391

جشن عقد داداش میلاد

فرشته کوچولوی من امروز حالش خوبه آخه قراره واسه اولین بار به مراسم جشن عقد بره اونم جشن عقد نوه بزرگ خانواده مادری یعنی پسرخاله میلاد وااای از صبح داری ورجه وورجه میکنی نکنه داری تمرین رقص میکنی کلک؟ قربون قد و بالات بره مامانی که میخوای برقصی              ...
20 دی 1391

اولین سفر نی نی جونم

امروزسه شنبه16دی ماه اولین باربود که رفتم مرکزبهداشت واسه تشکیل پرونده. خانم ماما هم کلی توصیه پزشکی کرد و گفت که باید بری چکاب دندونپزشکی و آزمایشهاتو هم بدی.    راستی پس فردا  قراره بابایی ببردمون تهران پیش دوستات یعنی ٥شنبه راستی 4 تادوست داری یکی دیگه هم تازه اضافه شده .این سری که بریم تهران میبرم همشونو ببینی. راستی  با3تا ازدوستات باهم میری مدرسه . قربون مدرسه رفتنت کی به دنیا میای دل مامانی بابایی آب شد دیگه راستی نانازم از تهران واست یه پیشبندخوشکل خریدم قربون غذاخوردنت برم الهی برگشتن هم بابایی واست یه عروسک کالسکه از قم خرید مثل خودت کوچولوی نازه   اینم عکس پیش بند...
19 دی 1391

اولین هدیه باباجون

نی نی قشنگم از وقتی که اومدی تو دل مامان مامانی همش سردرد داره و معده درد آخه نمیتونم قرص بخور هرجا میرم دکتر میگن هیچ کاری نمیتونی بکنی چون نی نی داری نباید قرص بخوری. منم دردشو بخاطرتو تحمل میکنم الان یک ماهه سرماخوردم اما از ترس اینکه  نی نی عزیزم طوریش نشه هیچ قرصی نمیخورم. عصرش با باباجون رفتیم فروشگاه سیسمونی وای  قربونت برم الهی اولین بار بود به مغازه سیسمونی میرفتیم وای مامان بابا دورت بگردن کلی واست لباس خوشکل دیدم اما نمیشه فعلا بخرم آخه باید معلوم بشه دختری یا پسر بعد واست بخرم. باباجون واست یه سرویس خواب خوشکل و یه سرویس کالسکه انتخاب کرد.یه دونه کفش کوچولو واست خریدیم. عزیزم فدای پاهای کوچولوت بشم که ق...
18 دی 1391

اولین کادوی جوجوی من

ما مان فدات بشه الهی امروز یه فلاکس کوچولو به مامانی هدیه دادن مامانی هم تصمیم گرفت نگهش داره واسه تو به عنوان اولین کادوت.                                               جالبه آخه باباجونت خیلی چای میخوره و اولین کادوی تو هم فلاکسه یعنی مامان جونم تو هم میخوای چای خور بشی؟ ...
16 دی 1391

اولین گردش سه نفره

خب عزیز جونم  الان چند روزی میشه که من وبابایی از وجود تو باخبریم اما فعلا تصمیم نداریم به کسی بگیم  تا وقتی که جنسیتت مشخص بشه و مامانی آزمایشهای اولیه رو بده  واز سالم بودنت مطمن شیم. آخرهفته  جمعه هشتم دیماه با باباجونت  رفتیم پیست اسکی    باباجونم هی به من اصرار می کرد بیا سر بخور منم که بخاطر تو میترسیدم برم که خدای نکرده بلایی سرت بیاد نرفتم .         خلاصه از بابایی اصرار از من انکار.              بلاخره باباجونت خودش تنها رفت منم تشویقش میکردم           خلاص...
8 دی 1391