آیهان فرشته کوچولوی مامان بابا

دندون درد مامانی

خب نی نی جونم بعد ازینکه با خاله جونت صحبت کردم یهو یه فکری زد به ذهنم  اینکه حالا که مامان بزرگت داره این همه راه میاد چه چیزی میتونه خوشحالش کنه وخستگی راه رو ازتنش بیرون ببره جز شنیدن خبر وجود نی نی قشنگه که آرزوی مامان بزرگ هم هست. خلاصه ظهر که باباجون از سرکار اومد بهش گفتم باباجون هم اولش خوشحال شد که بگیم آخه من گفتم کیک بخریم سورپریز شون بکنیم . اما باباجون گفت نه هنوز خیلی زوده بذاریم تاعید خلاصه من هرثانیه به بابایی می گفتم بگیم دیگه خلاصه عصرش یه دندون درد گرفتم که نگو رفتم دکتر. خانوم دکترگفت چون نی نی داری هیچ کاریش نمی شه کرد      فقط یه درمان موقتش می کنیم تا نی نی به دنیا بیاد بعدش می...
26 دی 1391

اولین کسی که ازوجود نی نی قشنگه باخبرشد

عزیزم اون روز که بابایی منو از آزمایشگاه رسوند خونه ورفت سرکار که البته ساعت حدود ١٠ بود و کلی هم دیر کرده بود.من  که خیلی دلم گرفته بود دوست داشتم همون لحظه گوشی رو بردارم و خبر وجود تو رو به همه بدم آخه میخواستم کمی خودم رو واسه خاله هات وهردو مامان بزرگت لوس کنم اما حیف قراربود تاعید که نرفتیم خونشون  به کسی جیزی نگیم که البته عیدخودشون می فهمیدن وکلی ذوق میکردن. تو همین فکربودم  که خاله جونت(مامان ثنا توپولی) زنگ زد و کلی احوال پرسی کرد و  بعد ازکلی حرف خواهرونه من که به خالت خیلی وابسته بودم تصمیم گرفتم بهش بگم . خلاصه من که خیلی خجالت میکشیدم نمیدونستم ازکجاشروع کنم بهش گفتم اگه یه چیزی به...
25 دی 1391

اولین سفر نی نی جونم

امروزسه شنبه16دی ماه اولین باربود که رفتم مرکزبهداشت واسه تشکیل پرونده. خانم ماما هم کلی توصیه پزشکی کرد و گفت که باید بری چکاب دندونپزشکی و آزمایشهاتو هم بدی.    راستی پس فردا  قراره بابایی ببردمون تهران پیش دوستات یعنی ٥شنبه راستی 4 تادوست داری یکی دیگه هم تازه اضافه شده .این سری که بریم تهران میبرم همشونو ببینی. راستی  با3تا ازدوستات باهم میری مدرسه . قربون مدرسه رفتنت کی به دنیا میای دل مامانی بابایی آب شد دیگه راستی نانازم از تهران واست یه پیشبندخوشکل خریدم قربون غذاخوردنت برم الهی برگشتن هم بابایی واست یه عروسک کالسکه از قم خرید مثل خودت کوچولوی نازه   اینم عکس پیش بند...
19 دی 1391

اولین هدیه باباجون

نی نی قشنگم از وقتی که اومدی تو دل مامان مامانی همش سردرد داره و معده درد آخه نمیتونم قرص بخور هرجا میرم دکتر میگن هیچ کاری نمیتونی بکنی چون نی نی داری نباید قرص بخوری. منم دردشو بخاطرتو تحمل میکنم الان یک ماهه سرماخوردم اما از ترس اینکه  نی نی عزیزم طوریش نشه هیچ قرصی نمیخورم. عصرش با باباجون رفتیم فروشگاه سیسمونی وای  قربونت برم الهی اولین بار بود به مغازه سیسمونی میرفتیم وای مامان بابا دورت بگردن کلی واست لباس خوشکل دیدم اما نمیشه فعلا بخرم آخه باید معلوم بشه دختری یا پسر بعد واست بخرم. باباجون واست یه سرویس خواب خوشکل و یه سرویس کالسکه انتخاب کرد.یه دونه کفش کوچولو واست خریدیم. عزیزم فدای پاهای کوچولوت بشم که ق...
18 دی 1391

اولین کادوی جوجوی من

ما مان فدات بشه الهی امروز یه فلاکس کوچولو به مامانی هدیه دادن مامانی هم تصمیم گرفت نگهش داره واسه تو به عنوان اولین کادوت.                                               جالبه آخه باباجونت خیلی چای میخوره و اولین کادوی تو هم فلاکسه یعنی مامان جونم تو هم میخوای چای خور بشی؟ ...
16 دی 1391

اولین گردش سه نفره

خب عزیز جونم  الان چند روزی میشه که من وبابایی از وجود تو باخبریم اما فعلا تصمیم نداریم به کسی بگیم  تا وقتی که جنسیتت مشخص بشه و مامانی آزمایشهای اولیه رو بده  واز سالم بودنت مطمن شیم. آخرهفته  جمعه هشتم دیماه با باباجونت  رفتیم پیست اسکی    باباجونم هی به من اصرار می کرد بیا سر بخور منم که بخاطر تو میترسیدم برم که خدای نکرده بلایی سرت بیاد نرفتم .         خلاصه از بابایی اصرار از من انکار.              بلاخره باباجونت خودش تنها رفت منم تشویقش میکردم           خلاص...
8 دی 1391
1