آیهان فرشته کوچولوی مامان بابا

ازمایشهای غربالگری

سلام عزیزم امروز مامانی قراره بره واسه آزمایشهای غربالگری.صبح زود من وبابایی ناشتا رفتیم آزمایشگاه(چون من صبحونه نخوردم بابایی هم چیزی نخورد). بابایی که  هم گشنش بود هم به خاطر من عجله کرد ماشینشو نزدیک تابلوی پارک ممنوع پارک کرد.بعد ازینکه مامان آزمایششو داد و ما با آرامش اومدیم که سوارماشین بشیم و بریم صبحونه بخوریم یهو دیدیم افسر میخواد باباجون رو جریمه کنه باباجون هم که نزدیک ماشین بود باعجله گفت جناب سروان( یازما گلدیم ) افسرهم  بعدش من و بابایی کلی خندیدیم بعدشم با بابایی رفتیم یه دل سیر بال قیماق خوردیم
7 اسفند 1391
1