آیهان فرشته کوچولوی مامان بابا

اولین گردش سه نفره

1391/10/8 20:10
نویسنده : مامانی
208 بازدید
اشتراک گذاری

خب عزیز جونم  الان چند روزی میشه که من وبابایی از وجود تو باخبریمفرشتهفرشتهفرشته اما فعلا تصمیم نداریم به کسی بگیم  تا وقتی که جنسیتت مشخص بشه و مامانی آزمایشهای اولیه رو بده  واز سالم بودنت مطمن شیم. آخرهفته  جمعه هشتم دیماه با باباجونت  رفتیم پیست اسکی   باباجونم هی به من اصرار می کرد بیا سر بخور منم که بخاطر تو میترسیدم برم که خدای نکرده بلایی سرت بیاد نرفتم .چشمک        خلاصه از بابایی اصرار از من انکار.              بلاخره باباجونت خودش تنها رفت منم تشویقش میکردم         خلاصه بابایی اینقدرسر خورد         تا بلاخره سقوط کرد و دستش کلی درد گرفت توهم کلی ناراحت شدی و تا رسیدیم خونه با من قهر بودی که چرا باباجونم رو تشویق کردی که اونم رفت سر خورد وافتادگریهگریهگریه 

فردای اون روز باباجون رو بردیم دکتر و دستشو گچ گرفتن  دکترهم ١٠روز واسه بابایی استراحت نوشت. بابایی خوشحال بود که تونسته خونه بمونه پیش من و تو اما خوب حوصلش سرمیرفت آخه باباجون خیلی فعاله واسش سخته یه روزم خونه موندن

niniweblog.com

 

بله اینم از اولین گردش سه نفرمون که خاطره انگیز هم شد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

mohamad
6 بهمن 91 8:09
salam merc ke be webloge man sar zadin.man moafegham ba tabadole link.